سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون خرد کمال گیرد ، گفتار نقصان پذیرد . [نهج البلاغه]
امام حسین علیه السلام
درباره



امام حسین علیه السلام


علی اصغر
مطالبی که به طور سلسله وار در این وبلاگ مشاهده می فرمایید مجموعه سخنرانى هاى استاد آیت الله مصباح یزدی است که در حسینیه شهداى قم در محرم 1421 بیان شده و تحت عنوان آذرخشی دیگر از آسمان کربلا چاپ و منتشر گردیده است. ضمناً مدیر وبلاگ فقط منعکس کننده مطلب می باشد.

     قرآن کریم زمانى که با کفار، ملحدین، فساق، فجار، آدم کش ها، ظالمین و ستمگران برخورد مى کند، آنها را تبرئه نمى کند. قرآن بد بودن افراد را نتیجه بد بودن پدران و یا محیط اطراف نمى داند و به سختى با چنین افرادى برخورد مى کند، تعبیرات تند و تهدیدهاى عجیبى را در مورد افرادى که به راه خطا مى روند، به کار مى برد. در مقابل براى خوبان عبارتهاى ستایش آمیز و تشویق هایى را به کار مى برد; بلکه محور همه دعوت هاى انبیاء را انذار و تبشیر تشکیل مى دهد. از القاب عام همه انبیا منذر و مبَشّر است. «رسلا مبشرین و منذرین»1. پیامبران زمانى که مى آیند به انسان ها بشارت مى دهند که خداوند نسبت به افراد خوب چه اندازه لطف و رحمت دارد، برکات خود را بر ایشان نازل کرده، و دنیا و آخرتشان را آباد مى کند. آیا معنى بشارت این است که کسانى که پدرانشان خوب بوده و محیطشان هم خوب باشد، در آخرت نیز این گونه خواهند شد؟ این چه بشارت و تشویقى است؟ همچنین در قرآن کریم موارد انذار زیاد به چشم مى خورد. «مبادا ظلم کنید»، «مبادا کفر بورزید»، «مبادا به خدا شرک بورزید»، «ان الله لایغفر ان یشرک به»2، کسانى که شرک بورزند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشید»، «ان الشرک لظلم عظیم»3، «شرک به خداى واحد متعال ستم بزرگى است». اگر بنا شد شرک در اثر عوامل ارثى و محیطى باشد، این مقدار انذار براى مردمى که شرک بورزند، براى چیست؟ عوامل غیر اختیارى آنها را این گونه ساخته است. تعبیرات عجیب دیگرى نیز نظیر «فقاتلوا ائمة الکفر»4، با پیشوایان کفر قتال کنید، «و اقتلوهم حیث ثقفتموهم»5، کسانى را که پایبند هیچ عهد و پیمانى نیستند، هر جا یافتید، آنها را بکشید. این آیه در مورد کسانى است که با افرادى پیمانى بسته بوده اند و موظف به رعایت این پیمان بودند، اما آنها پیمان شکنى کرده و به حقوق مسلمانان تجاوز کردند. قرآن کریم در مورد این افراد مى فرماید: حال که این افراد به هیچ عهد و پیمانى پایبند نیستند، شما هم با ایشان مقابله کنید و هر جا با آنها برخورد کردید، آنان را بکشید.

اگر خوبى انسانها در اثر عوامل ارثى و محیطى است و آنها از خود اختیارى ندارند، چرا آنها این اندازه تشویق مى شوند و کافران معاند و ستمگر مورد سرزنش و تهدید قرار مى گیرند؟ ممکن است گفته شود در دنیا براى رعایت مصالح جامعه، باید با کفار مبارزه کرد، اما چرا در آخرت باید به عذاب جهنم گرفتار شوند؟ در حالى که آنها از خود اختیارى نداشته اند. چرا گفته شده است «و لهم فى الدنیا خزى و لهم فى الاخرة عذاب عظیم»6، «و لعذاب الاخرة أشد و أبقى»7، «و لعذاب الاخرة اکبر»8؟ اگر عده اى اختیارى نداشته باشند و در اثر عوامل ارثى و محیطى فاسد و بدکردار شوند، چرا باید آنها تا ابد در جهنم بسوزند؟ بنابراین، معلوم مى شود که از نظر قرآن کریم انسان تنها تحت تأثیر عوامل غیر اختیارى مانند عوامل ارثى و محیطى نیست. بلکه آنچه مهم است عامل سومى است که کمابیش در اختیار همه انسانهاست. خدا به انسان قدرتى داده است که به کمک آن مى تواند در برابر تمام عوامل ژنتیکى و محیطى مقاومت کند و با وجود این که در محیطى فاسد زندگى مى کند، به کمک این قدرت خدادادى در برابر فساد حاکم بر محیط مقاومت کند و در مرحله اول خود را از فساد نجات دهد و در مرحله بعد دیگران را نیز از منجلاب خارج کند. «ضرب الله مثلا للذین آمَنوا امرأة فرعون»9، همسر فرعون در کنار فرعون زندگى مى کرد، فرعونى که مى گفت: «انا ربکم الاعلى»10، من برترین خدا هستم، همه چیز متعلق به من و در اختیار من است; «ألیس لى ملک مصر و هذه الانهار تجرى من تحتى»11، رودخانه هایى که از زیر قصر من جریان دارد، در اختیار من است، بنابراین، من خداى شما هستم. فرعون در قصرى زندگى مى کرد که شاید در آن زمان بى نظیر بود. اما با تمام این اوصاف آسیه، همسر فرعون در کنار او به مقامى رسید که خدا در قرآن کریم از او به عنوان نمونه انسان برجسته براى همه مردان و زنان مؤمن یاد مى کند. بنابراین، معلوم مى شود حتى در محیطى که فساد فرعون بر آن حاکم است، انسان مى تواند خود را اصلاح کند و راه خود را تغییر دهد. ممکن است گفته شود که شاید عامل ارثى قویّى در ایمان آوردن همسر فرعون مؤثر بوده است و او به کمک عامل ارثى بر عامل محیط غالب شده است. امّا صرف نظر از اینکه شواهد تاریخى چنین مطلبى را اثبات نمى کند. مسأله تغییر ناگهانى شخصیت، چگونه قابل حل است؟ تغییر شخصیت در شخصى مانند حرّ به چه دلیلى بوده است؟ چگونه است که تا چند روز پیش از آن او چنین شخصیتى نداشت؟ زهیر بن قین که تا چند روز پیش طرفدار عثمان بود، چگونه ناگهان تغییر مسیر داد؟ بنابراین، عامل دیگرى هم در شکل گیرى شخصیت انسان دخالت دارد که باید آن را بشناسیم.

مربیان جامعه بشرى، بزرگان، انبیا و اولیا، کسانى که قصد خدمت به جامعه انسانى را دارند، باید عاملى را که مى تواند عوامل ارثى و محیطى را خنثى کند، شناخته آن را تقویت کنند. در شرایطى که عوامل ارثى و محیطى باقى هستند، مربیان باید چه کارى انجام دهند؟ محیط خوب و محیط فاسد، هر یک تأثیر خود را در ساختار شخصیتى افراد خواهد گذاشت، با این وجود کسانى که قصد انجام اصلاحات و تغییراتى را در جامعه دارند، باید از عامل سوم بهره گیرند. در غیر این صورت، نمى توان از عوامل جبرى براى ایجاد تغییرات اختیارى استفاده کرد.

قصد ندارم در اینجا بحث علمى و فلسفى ماهیت عوامل اختیارى را مطرح کنم. اما اجمالا تجربه ثابت کرده که علاوه بر وراثت و محیط، عامل دیگرى نیز در شکل گیرى شخصیت انسان مؤثر است. آیات قرآن و احادیث نیز همین مطلب را بیان مى کنند. حتى همان کسانى که انسان را مجبور مى دانند، در عمل این نظریه را نپذیرفته و خود ایشان هنگامى که با فرد خطاکارى مواجه شوند، او را مذمت مى کنند. اگر فرزند ایشان راه خطایى برود، او را توبیخ و سرزنش مى کنند و در صدد اصلاح او بر مى آیند.


1. نساء، 165.

2. نساء، 116.

3. لقمان، 13.

4. توبه، 11.

5. بقره، 191.

6. بقره، 114.

7. طه، 127.

8. زمر، 26.

9. تحریم، 11.

10. نازعات، 24.

11. زخرف، 51.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط علی اصغر 86/11/16:: 12:0 صبح     |     () نظر


 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری