پیش از این، این سؤال را مطرح کردیم که چگونه انسانها از نظر علوّ درجات یا پستى و ذلت تا این اندازه با یکدیگر تفاوت پیدا مى کنند و حتى ممکن است یک انسان در بخشى از عمر خود، از جمله بهترین انسانها باشد و در بخش دیگرى تا حد حیوانات تنزل کند و هم چنین بالعکس، ممکن است کسى حتى تا اواخر عمر اهل شقاوت بوده و در پایان عمر مستبصر و اهل هدایت شود و به درجات عالى برسد، چنان که در تاریخ زمان حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)نمونه هایى از چنین افرادى را داشته ایم. براى اینکه این مسئله هم به عنوان پدیده اى فردى و روان شناختى و هم به عنوان پدیده اى اجتماعى و جریانى تاریخى بررسى شود، درباره آن بحث کردیم و به این نتیجه رسیدیم که عوامل گمراهى در دو دسته خلاصه مى شوند:
الف) یک دسته عواملى که به شناخت حقیقت مربوط مى شود. افرادى که در این زمینه از معرفت ضعیفى برخوردار هستند و دلایل کافى براى اعتقاد خود ندارند، تحت تأثیر شبهات شیاطین واقع شده و ایمان خود را از دست مى دهند; هر چند این افراد سالیانى دراز در محیطى سالم و نورانى زندگى کرده باشند، ممکن است در اواخر عمر تحت تأثیر شبهات شیطانى قرار گرفته و گمراه شوند.
ب) دسته دیگرى از عوامل مربوط به خواسته ها، تمایلات، عواطف و احساسات انسان مى شود. حتى ممکن است کسانى راه حق را شناخته باشند و بتوانند آن را اثبات کرده و شبهات را هم به خوبى جواب دهند، ولى در مقام عمل به خاطر اینکه خواسته هاى نفسانى در جان آنها ریشه دوانده است، کارى از پیش نبرند. گاهى تمایلات و آرزوهایى در اعماق قلب انسان نهفته است که خود او هم به درستى متوجه آنها نیست و ممکن است روزى این آرزوها براى انسان مشکلى ایجاد کنند. نمونه بارز این مطلب، عمر بن سعد است که آرزوى حکومت در رى موجب شد دانسته هاى خود را فراموش کند و بر معلومات خود پا گذارد. او با وجود این که از سر شب تا صبح با خود کلنجار رفت، سرانجام تصمیم گرفت که به جنگ با سیدالشهدا(علیه السلام) بپردازد. ما باید از این جریانات تاریخى براى روزگار خود بهره بگیریم. یعنى امروز هم ممکن است انسانهایى باشند که در معرض خطر انحراف قرار گیرند، ممکن است حتى کسانى سالیان درازى را در محیطى پاک و نورانى و در خانواده اى متدین گذرانده باشند; ولى حتّى در اواخر عمر تحت تأثیر بعضى از شبهات واقع شده و ایمان خود را از دست بدهند. همچنان که ممکن است تعلقات و وابستگى هاى خاص به دنیا، پول، مقام و یا سایر زخارف دنیا باعث شود که روى حق پا گذارند و راه باطل را انتخاب کنند. ممکن است این افراد توجیهاتى هم براى اینکه چرا راه باطل را پذیرفته اند، ارائه کنند.
ما براى مصونیت در برابر این گونه آفات باید همان نصیحتى را که سیدالشهدا(علیه السلام) در شب و روز عاشورا چندین بار به گوش مردم خواند، به کار ببندیم. پیش از این بخشهایى از فرمایش هاى سیدالشهدا(علیه السلام) را که در شب عاشورا و هم چنین روز عاشورا چندین مرتبه براى اصحاب خود و مردم دیگر ایراد فرمودند مرور کردیم و چنین نتیجه گرفتیم که سیدالشهدا(علیه السلام)در آخرین ساعات حیات خود، بهترین هدیه اى که به دوستانش داد، همین سخنان و نصایح بود، هم چنین بهترین دارویى که آن حضرت براى درمان دشمنانش ارائه کرد، همین مطلب بود. امام حسین(علیه السلام) در این فرمایش ها اصحاب و هم چنین دشمنان خود را اینگونه نصیحت مى کند که فریب دنیا را نخورند، خود را در مقابل زرق و برق دنیا نبازند و تعلق به لذتهاى دنیا آنچنان بر ایشان مسلط نشود که موجب آلوده شدن آنها به گناه شود زیرا هنگامى که به گناه مبتلا شدند، به تدریج آلودگى در جان آنها رسوخ کرده، از گناه صغیره به کبیره روى مى آورند، به تدریج گناه براى آنها عادت شده و در نهایت به کفر منتهى مى شود. بحث پیرامون این موضوع که مربوط به خودسازى مى شود بحثى طولانى است. اگر بخواهیم از این آفتها مصونیت پیدا کنیم، باید در قدم اول تقوا پیشه کنیم، واجبات را انجام دهیم، وظایف خود را درست یاد بگیریم و به آنها عمل کنیم، از گناهان اجتناب کنیم و قدم به قدم در این راه جلو برویم تا اینکه ملکه تقوا براى ما حاصل شود و بتوانیم در مقابل عوامل شیطانى مقاومت کنیم.
کلمات کلیدی: