انسان همانطور که باید نسبت به مواد نافع جاذبه داشته باشد، باید نسبت به سموم هم دافعه داشته باشد. بدن ما همانطور که به جذب مواد نافع احتیاج دارد به دفع سموم هم نیاز دارد. اگر کلیه درست کار نکند و اگر روده ها درست کار نکنند و مواد سمى از بدن خارج نشود، انسان مسموم مى شود، و سرانجام مى میرد. سموم را باید دفع کرد. جاذبه همه جا به درد نمى خورد. بلکه با دشمنان باید دشمنى کرد و خدا را شکر نمود بر اینکه همانگونه که دوستى خاندان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را به ما داده، دشمنى دشمنانشان را هم به ما داده است. این نعمتى است که خدا داده و باید خدا را بر این نعمت شکر کرد. باید زیارت عاشورا خواند و اول دشمنان را لعن کرد این سدّى است که مانع مى شود از اینکه با دشمنان آمیزش فرهنگى پیدا کنیم و اخلاق، رفتار و افکار آنها در ما اثر بگذارد. وقتى سد شکسته شد، کم کم فرهنگ آنها به ما سرایت مى کند بلکه همان فرهنگ، فرهنگ غالب مى شود و این همان خطرى است که مسلمانها را بعد از پنجاه سال از وفات پیغمبر(صلى الله علیه وآله) تهدید کرد. البته این خطر خیلى پیش از این و از روز رحلت پیغمبر(صلى الله علیه وآله) شروع شد، وقتى به اوج خود رسید آن کسانى که در شهر پیغمبر(صلى الله علیه وآله)، در زادگاه پیغمبر(صلى الله علیه وآله)، در کنار مسجد و مزار پیغمبر(صلى الله علیه وآله) زندگى مى کردند، با کسى بیعت کردند که به شرابخوارى معتاد بود، او را به جاى پیغمبر نشاندند و مردم مدینه به جز چند نفر با یزید بیعت کردند، یعنى گفتند: بعد از پیغمبر(صلى الله علیه وآله) نوبت یزید است، چه فرقى مى کند، یک روز پیغمبر حکومت مى کرد حالا هم یزید حکومت کند! جان ما سالم باشد، اقتصاد ما ضربه نخورد و آزادى ما لطمه نبیند، اگر پیغمبر نبود، یزید باشد!
کلمات کلیدی: