عضو فقهای شورای نگهبان با اشاره به طرح برخی شبهات درباره ولایت فقیه از سوی برخی خواص، گفت: متأسفانه گاهی بعضی از اغراض و تمایلات سیاسی چنان در قلوب برخی اثر میگذارد که حتی در افکار و استنباطات دینی آنها اشتباه و انحراف ایجاد میکند.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس آیتالله سید محمدرضا مدرسییزدی عضو فقهای شورای نگهبان در جمع عزاداران هیئت " انصار ولایت " در یزد با اشاره به اینکه عاشورای حسین (ع) سراسر توحید، تسلیم و خلوص محض است؛ پایداری و جانبازی در راه خدا و فنای فیالله است، افزود: عاشورا همیشه نجات بخش این کشور بوده و هر وقت در این کشور سستی پیدا شد و عدهای به خواب رفتند و نتوانستند راه حق را بشناسند، همین که عاشورا آمد بیدار شدند.
وی با بیان اینکه دلهایی که بر آن مهر خورده از هدایت حسینی محروم میمانند، کما اینکه روز عاشورای سال 61 هجری نیز چنین بود، تصریح کرد: امام حسین (ع) تا میتوانست روشنگری؛ سخنرانی عمومی ایراد فرمود؛ با بعضی از افراد به طور خصوصی صحبت کرد؛ در راه سخن گفت؛ در مصاف خطبه خواند، پیغام فرستاد؛ دعوت کرد؛ اصحابش را فرستاد؛ برادرش را فرستاد و خلاصه از هر راهی که امکان داشت استفاده کرد تا اگر ممکن باشد حتی اگر یک دل مستعد هست از راه ضلالت خارج شود و به راه حق بیاید.
عضو فقهای شورای نگهبان در ادامه خاطر نشان کرد: به عاشورا نگاه کنید و با عبرت گرفتن از عاشورا راه حق را از باطل تشخیص بدهید. صرف این که کسی از اصحاب پیامبر (ص) بوده یا روزگاری کنار امیرالمؤمنین (ع) قرار داشته، دلیل بر این نیست که همیشه در طریق حق باشد، حتی اگر آن کارهای گذشتهاش را صادقانه انجام داده باشد. چه افراد به ظاهر خوش سابقهای که در کربلا آمدند و فرزند رسول خدا (ص) را در بیرحمانهترین شرائط به شهادت رساندند.
وی با تاکید بر اینکه کسانی هم بودند که شاید واقعاً با امام حسین (ع) میانه خوبی نداشتند یا حداقل بیتفاوت بودند، افزود: اما وقتی استدلال امام (ع) را شنیدند؛ وقتی حقانیتش را فهمیدند و مظلومیتش را دیدند، به ایشان ملحق شدند. چنانکه طبق بعضی از تواریخ 32 نفر از لشکر ابن سعد به واسطه دیدن مناجات امام و اصحابش در شب عاشورا و مشاهده صدق و صفای آنها به سپاه امام (ع) پیوستند.
آیتالله مدرسی یزدی گفت: از نکات مهمی که در قضیه عاشورا وجود دارد این است که ما بفهمیم این طور نیست که همیشه کمبود جمعیت و قلت ناصر و یاور، مسقط تکلیف باشد. وقتی که اساس اسلام در خطر است و شهادت میتواند اسلام را زنده کند، اساساً قلت و کثرت عدد، دخیل نیست.
این استاد حوزه با بیان اینکه متأسفانه گاهی بعضی از اغراض و تمایلات سیاسی چنان در قلوب برخی اثر میگذارد که حتی در افکار دینی و استنباطات دینی آنها اشتباه و انحراف ایجاد میکند، افزود: اخیرا باز از جانب کسی که شایسته او نیست چنین شده است.
وی در ادامه اضافه کرد: اگر آن بیانی که از برخی نقل شده یک خلط و خبط بوده و مورد پذیرش نیست و معتقدند اشتباهی صورت گرفته، اعلان بکنند که ما این مطلب را قبول نداریم، و حتی اگر بگویند اشتباهی از طرف برداشت کننده رخ داده و صریح بگویند مقصود نبوده، باعث خشنودی است.
عضو فقهای شورای نگهبان با اشاره به اینکه اگر این سخن به عنوان یک فکر به جامعه القاء نشده بود، و یک جریان متاثر از فرهنگ غربی به شدت دنبال تثبیت آن نبود این مقدار حساسیت برانگیز نبود، ولی چون به عنوان یک فکر از جانب بعضی صادر شده که برای خود موقعیت ایدئولوژیک قائلند و سابقه خوب و درخشانی دارند، تصریح کرد: جریان منحرف در صدد تثبیت آن است حساسیت در مقابل آن مضاعف میشود و لازم است از باب حرمت کتمان علم و وجوب اظهار آن هنگام آشکار شدن بدعتها نکاتی را ذکر میکنم.
وی با اشاره به اینکه متن عبارت به نقل از روزنامهای که علی القاعده مورد اعتماد گوینده آن هست، این چنین است «پیامبر به حضرت علی (ع) گفتند از طرف خداوند حق ولایت داری، ولی اگر مردم قبول کردند اداره کن و اگر قبول نکردند خود را تحمیل نکن و بگذار هر گونه که میخواهند جامعه خود را اداره کنند.»، گفت: باید پرسید که آیا تا به حال کسی این سخن را از پیامبر (ص) نسبت به علی (ع) شنیده است و اساسا چرا اغراض و تمایلات سیاسی خودتان را اینچنین به معتقدات مردم تحمیل میکنید.
وی ادامه داد: استناد گوینده سخن به روایتی است که در بعضی از کتب، از جمله بحار الانوار علامه مجلسی و مستدرک حاجی نوری آمده است. متن روایت این است: « وقد کان رسول الله صلّی الله علیه و آله عهد الیّ عهداً » پیمانی را به من فرمود « فقال یابن ابی طالب» ای فرزند ابوطالب « لک ولاء امّتی» ولایت امّت من برای توست « فان ولّوک فی عافیة و اجمعوا علیک بالرضا فقم بامرهم» اگر مردم با رضایت سراغ تو آمدند و ولایت را در عافیت و بدون جنگ و خون ریزی به تو دادند « فقم بامرهم» امور آنها را بپا دار یعنی حکومت را بپذیر « و ان اختلفوا علیک» اما اگر اختلاف کردند «فدعهم و ما هم فیه» آنها را و کارشان را رها کن و واگذار « فانّ الله سیجعل لک مخرجا» خدا برای تو گشایشی قرار خواهد داد « فنظرت » نگاه کردم « فاذا لیس لی رافد ولا مساعد الا اهل بیتی» دیدم دیگر کسی نیست کمکم کند. کسی که یاریم کند پیدا نکردم، مگر اهل بیتم « فضننت بهم عن الهلاک» دریغم آمد که اینها کشته بشوند.
این استاد حوزه خاطر نشان کرد: بعد میفرماید: « و لو کان لی بعد رسول الله صلی الله علیه و آله عمّی حمزه و اخی جعفر لم ابایع مکرها» اگر دو نفر زنده بودند: عمویم حمزه و برادرم جعفر، مجبور نمیشدم به زور بیعت کنم. سپس حضرت بعد از کلماتی میفرماید: « و صبرت علی امرّ من العلقم و آلم للقلب من حد الشفار» همچنان که انسانی شیء تلخ و حنظلی در دهانش باشد یا چیز تیزی بر بدنش گذاشته باشند صبر کردم.
آیتالله مدرسی یزدی گفت: خوب، این تمام آن چیزی بود که ایشان برای اثبات حرفش به آن استناد کرده بود. آیا واقعاً این عبارات معنایش این است که خودت را به مردم تحمیل نکن و بگذار مردم هر کار میخواهند بکنند،«فدعهم و ما فیه» کنایه از نفرت و اعراض پیامبر (ص) از عمل کسانی است که به امیرالمؤمنین (ع) پشت کردند، مثل آیه: « قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون» ( بگو خدا، سپس آنها را رها کن در باطلشان فرو رفته، بازی کنند.) و نیز « ذرهم یأکلوا و یتمتّعوا و یلههم الامل» (آنها را واگذار تا بخورند و بهره گیرند و آرزوها آنها را غافل سازد.)
عضو فقهای شورای نگهبان تصریح کرد: واقعاً اگر این ادعا درست است پس چرا امیر المؤمنین (ع) فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را برداشت و درب خانه مهاجر و انصار را زد که بیایید کمک کنید، چرا بقیه این روایت و دیگر روایات را که توضیح بیشتر مطلب است نمیآورید، طبق روایتی که باز در بحار الانوار است امیر المؤمنین (ع) میفرماید: « و دعوتهم الی نصرتی فلم یستجب من جمیع الناس الا اربعه رهط» مردم را دعوت کردم تا کمکم کنند، ولی جز چهار نفر و چهار دسته جوابم را ندادند: زبیر، سلمان، ابوذر و مقداد. « ولم یکن معی احد من اهل بیتی اصول به و لا اقوی به» و کسی نبود که به واسطه او قدرت بیابم جهاد کنم.
وی با بیان اینکه در ذیل همین روایت میفرماید: « ولو کنت وجدت اربعین رجلاً مطیعین لجاهدتهم » اگر چهل نفر مطیع پیدا میکردم با آنها نبرد میکردم، افزود: در روایت دیگری در کتاب الغیبه، طوسی رحمهالله با اسنادش از پیامبر (ص) نقل میکند:« یا علی ان قریشاً ستظاهر علیک و تجتمع کلمتهم علی ظلمک و قهرک» ای علی زود باشد که قریش ضد تو دست به دست هم بدهند و بر ظلم و مقهور نمودن تو اجماع بکنند.« فان وجدت اعواناً فجاهدهم» اگر یاری پیدا کردی با آنها مجاهده بکن. « فان لم تجد اعواناً فکفّ یدک» اما اگر یاری پیدا نکردی دستت را نگه دار. « و احقن دمک » و خونت را حفظ کن «فان الشهادة من ورائک» شهادت تو در یک وقت دیگر است؛ یعنی آن جا وظیفهات استقبال از شهادت نیست، چون خونت ضایع میشود و به نفع اسلام نیست.
این استاد حوزه در ادامه افزود: عین همین پرسش از امام رضا (ع) شد و راوی میگوید عرض کردم: «جعلت فداک یابن رسول الله اخبرنی عن علی بن ابی طالب لم لمیجاهد اعدائه خمساً و عشرین سنه بعد رسولالله ثم جاهد فی ایام ولایته» یابن رسولالله، چرا امیرالمؤمنین (ع) 25 سال با دشمنانش نجنگید و دست روی دست گذاشت ولی بعد از 25 سال جهاد کرد؟ امام رضا (ع) در پاسخ نفرمود که چون پیغمبر به او فرمود خودت را به مردم تحمیل نکن؛ بلکه فرمود: « ترک مجاهدة اعدائه لقلة اعوانه علیهم » امیرالمؤمنین (ع) در آن مدّت ترک جهاد کرد چون یار و یاوری پیدا نکرد که به کمک آنها با دشمنانش بجنگد.
آیتالله مدرسی یزدی با بیان اینکه باز در خطبه شقشقیه فرمود:« لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود النّاصر لالقیت حبلها علی غاربها» اگر نبود که مردم به طرف من آمدند و قدرت یافتم، افسار خلافت را بر دوش آن میانداختم تا هر جا میخواهد برود، تصریح کرد: لذا وقتی یاور پیدا کرد قیام کرد و در جمل و صفین و نهروان با آنها جنگید. بلکه بالاتر از این، امام حسین (ع) حتی یاور هم نداشت، ولی قیام کرد. مگر امام حسین (ع) چقدر یاور داشت؟ از آن بزرگوار نقل شده است: « انی زاحف بهذه الاسره علی قلّة العدد» من با کمی تعداد یاران مجاهده خواهم کرد.
وی خاطر نشان کرد: «سدیر صیرفی» میگوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: چرا شما قیام نمیکنید، به این مضمون فرمود: اگر حدود 17 نفر شیعه خالص و مطیع داشتم « لما وسعنی القعود » نشستن برای من جایز نبود و قیام میکردم.
عضو فقهای شورای نگهبان گفت: از خود امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه است: « ولکنی اضرب بالمقبل الی الحق، المدبر عنه و بالسامع المطیع، العاصی المریب ابداً حتی یأتی علی یومی» با کمک کسی که به حق وفادار است با کسی که پشت به حق کرده نبرد میکنم و همواره با کسی که سخنم را میپذیرد با کسی که نافرمانی میکند و در شک است میجنگم تا آن که شهادتم فرا رسد.
استاد حوزه علمیه قم اضافه کرد: کجا پیامبر (ص) به علی (ع) فرموده خودت را به مردم تحمیل نکن؟ تحمیل یعنی چه، مگر اصلاً مردم در مقابل فرمان خدا میتوانند انتخاب بکنند؟ بله، رأی محترم است، ولی در محدودهای که اسلام معین فرموده است. نعوذ بالله اگر بگویند ما میخواهیم بتپرستی کنیم، اگر بگویند میخواهیم ربا خواری کنیم، بگویند میخواهیم در کشور فحشا جاری بشود، آیا نباید هیچ بگوییم؟ آیا نباید محکم و استوار باشیم و برای اقامه حق و اسلام تلاش و مبارزه کنیم؟
آیتالله مدرسی یزدی خاطر نشان کرد: اگر عدهای به همان روش خود معتقدند کسی که مردم از او روگردان شدهاند نباید خودش را تحمیل کند، پس حالا که مردم از شما رو گردان شدند چرا رها نمیکنید، اگر کسی این حرف را میزد که آراء مردم را به دست آورده بود، یک چیزی بود. اما کسانی این حرفها را میزنند که مردم از آنها رو گردان شدهاند. شما دیگر این حرفها را به چه کسی میزنید، چرا اینچنین دشمن را خوشحال میکنید.
عضو فقهای شورای نگهبان افزود: ما نمیخواهیم یک نفر از صف مؤمنین و دوستداران جمهوری اسلامی کم شود. ما میخواهیم همه با صفا و صمیمیت در خدمت اسلام باشند. اما برای اینکه مردم در اشتباه نیفتند چارهای جز بیان واقعیت نداریم. به درگاه خدا ابتهال و تضرع میکنیم که همه را به راه راست هدایت بفرماید. خدایا آنهایی که بانی این کجروی شدند و آنهایی که تبع آنها شدند، خداوند به حق محمد و آل محمّد هدایتشان بفرما.
کلمات کلیدی: