سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نگاهداری دین، ثمره معرفت اساس حکمت است . [امام علی علیه السلام]
امام حسین علیه السلام
درباره



امام حسین علیه السلام


علی اصغر
مطالبی که به طور سلسله وار در این وبلاگ مشاهده می فرمایید مجموعه سخنرانى هاى استاد آیت الله مصباح یزدی است که در حسینیه شهداى قم در محرم 1421 بیان شده و تحت عنوان آذرخشی دیگر از آسمان کربلا چاپ و منتشر گردیده است. ضمناً مدیر وبلاگ فقط منعکس کننده مطلب می باشد.

     تمام آنچه گفته شد مقدمه اى براى مطرح کردن سؤال دیگرى بود. همه ما شنیده ایم که مردم کوفه حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) را براى امامت و خلافت به کوفه دعوت کردند. این دعوت در زمانى صورت گرفت که معاویه از دنیا رفته و در تمام بلاد اسلامى براى یزید بیعت گرفته بودند. حتى در خود مدینه که پایگاه و مرکز دنیاى اسلام است، مدینه اى که امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام)، و بزرگان اصحاب در آن زندگى مى کردند، شهرى که مردم آن به طور دائم با قرآن و کلام پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در ارتباط بودند، جایى که مردم آن، امام حسین(علیه السلام) را بر دوش پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) دیده بودند، و سخنان فراوانى در مورد آن حضرت از زبان پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) شنیده بودند اما همه این مردم و یا حداقل افراد سرشناس آنها که قابل اعتنا بودند، همه به جز چند نفر با یزید بیعت کردند. در چنین شرایطى که مردم مکه، مدینه، شام و بلاد دیگر با یزید بیعت کرده بودند، مردم کوفه براى حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) نامه مى نویسند و از آن حضرت درخواست مى کنند که به کوفه بیاید. این اقدام مردم کوفه نشانه این است که تعلیمات امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این مردم تأثیر گذاشته بود و با توجه به چنین تأثیرى، آنها گرایش به اهل بیت(علیهم السلام) داشتند. متن نامه هایى که براى حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) نوشته اند، متن هاى بسیار سنگین و مؤدبانه اى است. امّا عجیب این است که همین کسانى که با این سوابق و خصوصیات و با این ویژگى هاى شخصیتى، امام حسین(علیه السلام) را براى خلافت دعوت کردند، چند روز بعد به روى امام حسین شمشیر مى کشند و در میدان جنگ مى ایستند تا حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) کشته شود. چندین مرتبه امام حسین(علیه السلام) با این مردم صحبت کرد و گفت مگر خود شما این نامه ها را ننوشته اید؟ بسیارى از آنها در آن میدان حضور داشتند و براى جنگ با حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) آمده بودند. حضرت خطاب به آنها مى فرماید: مگر شما نبودید که ما را براى تشکیل حکومت علوى به اینجا دعوت کردید و قصد داشتید با من بیعت کنید؟ مگر شما نگفتید ما امام و راهنما نداریم، تو به کوفه بیا تا ما در سایه ولایت شما اتحاد پیدا کنیم، «لعل الله یجمعنا بک على الحق»1؟

آن نامه ها، دعوت ها و آن در خواست ها چه شد؟ آیا در مدت کمتر از یک ماه افکار ایشان عوض شد؟ گرچه این افراد به اهل بیت(علیهم السلام) اظهار علاقه کرده و امام حسین(علیه السلام) را هم به شهر خود دعوت کرده بودند، اما بدون شک ریشه هاى ایمان آنها خیلى قوى نبود. شناخت آنها نسبت به مسأله امامت اهل بیت(علیهم السلام)، امامت امام معصوم(علیه السلام) و وجوب اطاعت از او و معرفتى که باید نسبت به این شخصیت هاى بزرگوار داشته باشند، شناخت هاى ضعیفى بود. درست است که آنها از ظلم بنى امیه به ستوه آمده بودند و از تسلط آنها بر خود مى ترسیدند و همچنین به حسب وجدان فطرى و طبیعى خود، به خاندان پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) علاقه داشتند، ولى ایمان محکم و شناخت عمیقى نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) و مسأله امامت و ولایت نداشتند. این ضعف شناخت موجب شد که تحت تأثیر هجوم تبلیغات دستگاه اموى قرار گیرند. طى یک ماه عمال دستگاه عبیدالله بن زیاد، آن چنان مردم کوفه را با سخنرانى ها و عوامل طبیعى خود تحت تأثیر قرار دادند که فکر آنها تغییر کرد. ولى ضعف شناخت، تنها عامل مؤثر نبود. بلکه عامل مهم تر، گرایش هایى بود که دشمنان اسلام و اهل بیت(علیهم السلام) از آنها استفاده کرده و مردم کوفه را از مسیر خود منحرف کردند. این گرایش ها هوس ها و آرزوهایى بود که در دستگاه حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) برآورده نمى شد. دستگاه اموى سعى کرد روى این عوامل تکیه کند و افراد سرشناس و رؤساى قبایل و عشایر را با وعده و وعیدهاى خود امیدوار کند که با پذیرفتن حکومت ابن زیاد به آرزوهایشان مى رسند. این مسأله آن قدر براى ایشان مهم بود که همان کسانى که به حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) نامه نوشتند، تحت تأثیر این عامل قرار گرفتند. همان کسانى که حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) را به خوبى مى شناختند، همان کسانى که خودشان سال ها در مجلس وعظ حضرت على(علیه السلام) شرکت کرده بودند بلکه در رکاب حضرت على(علیه السلام)شمشیر زده و با معاویه جنگیده بودند. اما امروز با عبید الله بن زیاد و یزید بیعت کرده و به جنگ امام حسین(علیه السلام) آمده بودند.


1. بحارالانوار، ج 44، ص 332.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط علی اصغر 86/8/17:: 12:0 صبح     |     () نظر


 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری