سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که پیشاپیش رایها تاخت ، درست را از خطا باز شناخت . [نهج البلاغه]
امام حسین علیه السلام
درباره



امام حسین علیه السلام


علی اصغر
مطالبی که به طور سلسله وار در این وبلاگ مشاهده می فرمایید مجموعه سخنرانى هاى استاد آیت الله مصباح یزدی است که در حسینیه شهداى قم در محرم 1421 بیان شده و تحت عنوان آذرخشی دیگر از آسمان کربلا چاپ و منتشر گردیده است. ضمناً مدیر وبلاگ فقط منعکس کننده مطلب می باشد.

مرورى بر مطالب جلسه پیشین: پیش از این سؤالاتى مطرح شد که چگونه سیدالشهدا(علیه السلام) با شهادت خود اسلام را حفظ کرد؟ در آن زمان با وجود این که هنوز بیش از نیم قرن از ظهور اسلام نگذشته بود، اسلام در معرض چه خطرى قرار گرفته بود و این خطر چگونه با شهادت سیدالشهدا(علیه السلام)رفع مى شد؟ مقدارى پیرامون سؤال اول بحث شد و به این نتیجه رسیدیم که در صدر اسلام، غیر از مسلمانان خالص و قوى الایمان، گروههاى مختلفى وجود داشتند که بعضى از آنها فتنه گر و عده اى دیگر به نحوى آسیب پذیر بودند. گروه اول; منافقانى بودند که در باطن ایمان نداشتند. به عنوان نمونه از این گروه ابوسفیان را معرفى کردم که با توجه به بعضى از سخنانى که در موقعیت هاى خاصى بر زبان آورده است، روشن شد که ایمان قلبى نداشته است. گروه دوم; افرادى ضعیف الایمان و دنیاپرست بودند که تابع قدرت و در پى منافع دنیوى خود بودند و مسائلى مانند حق، تکلیف و وظیفه براى آنها اهمیتى نداشت. آنها مى گفتند با نماز خواندن و روزه گرفتن، ما مسلمان هستیم و امورى از قبیل اینکه چه کسى حاکم باشد و چگونه رفتار کند، براى ما اهمیت ندارد. همچنین خود آنها هم نسبت به ارتکاب بعضى از معاصى تمایل داشتند و نمى خواستند کسى متعرض آنها بشود. این گروه دنیاپرست نقش سیاهى لشکر را براى گروه اول که اقلیتى منافق بودند، بازى مى کردند. گروه سوم هم اکثریتى بودند که از توده مردم تشکیل شده بودند، مردمى ساده دل و سطحى نگر که نه از معرفت قوى برخوردار بوده و نه ایمان محکمى داشتند. این گروه بیش از دیگران در معرض خطر بودند. البته در این میان مسلمانان واقعى و مؤمنین مخلص جایگاه خود را داشتند. اما غیر از آنها، سه گروه مذکور در جامعه وجود داشتند که براى اسلام منشأ خطر مى شدند.

روشن است که از روز رحلت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) انحرافى در بین مسلمانان آغاز شد. مؤمنان واقعى چگونه باید با این انحراف برخورد مى کردند؟! البته همچنان که مى دانید مبارزه با هر نوع انحرافى که اساس اسلام را تهدید کند وظیفه همه مسلمانان است، اما مسؤولیت جانشین پیغمبر(صلى الله علیه وآله) از همه سنگین تر است. وظیفه او این است که در درجه اول، اساس اسلام را حفظ کند.

هنگامى که امیرالمؤمنین(علیه السلام) با این انحراف که پس از رحلت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) شروع شده بود، مواجه شدند و مشاهده کردند که عده اى قصد دارند خود را به عنوان جانشین پیغمبر(صلى الله علیه وآله)معرفى نمایند، چه باید مى کردند؟ طبیعى است که در مرحله اول باید با ایشان بحث و گفتگو کرده با استدلال، از انحراف آنها جلوگیرى کنند. امیرالمؤمنین(علیه السلام)هم این کار را شروع کرده حدود شش ماه براى روشن شدن مسأله خلافت براى مردم و اصلاح انحراف جامعه تلاش کردند. آن حضرت به مردم تذکر دادند که با وجود تعیین جانشین پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) توسط آن حضرت و از طرف خدا، انتخاب خلیفه توسط مردم عمل صحیحى نیست. همچنان که شنیده اید بارها فرمودند: «من جانشین پیامبر(صلى الله علیه وآله)هستم و باید جامعه اسلامى را هدایت کنم.» آن حضرت خود، شبها فاطمه زهرا(علیها السلام) و حسنین(علیهما السلام) را به در خانه اصحاب مى بردند تا فرمایش هاى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را به آنها یادآورى کنند. اما بعضى از آنها مى گفتند ما چنین مسأله اى را به خاطر نمى آوریم، بسیارى از آنها هم مى گفتند: «اگر پیش از این تذکر داده بودى، ما با دیگرى بیعت نمى کردیم، اما حالا دیگر بیعت کرده ایم.»


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط علی اصغر 86/7/25:: 8:0 صبح     |     () نظر


 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری