سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، ره نماید و ارشاد کند و نجات بخشد و نادانی، گمراه کند و بیراهه برد و تباه گرداند . [امام علی علیه السلام]
امام حسین علیه السلام
درباره



امام حسین علیه السلام


علی اصغر
مطالبی که به طور سلسله وار در این وبلاگ مشاهده می فرمایید مجموعه سخنرانى هاى استاد آیت الله مصباح یزدی است که در حسینیه شهداى قم در محرم 1421 بیان شده و تحت عنوان آذرخشی دیگر از آسمان کربلا چاپ و منتشر گردیده است. ضمناً مدیر وبلاگ فقط منعکس کننده مطلب می باشد.

لزوم همراهى شعور و شعار در مراسم محرّم و عاشورا: مراسم عزادارى مى تواند عواطف و احساسات انسان را زنده نگه دارد و آن را ارضا و تقویت کند. اما باید با مطرح کردن مباحث، پیرامون این واقعه، بخش دیگر شخصیت انسان نیز ـ که مربوط به شناخت و بینش است ـ تقویت شود. اگر جزئیات حادثه کربلا بهتر شناخته شود، علاوه بر اینکه از نظر عاطفى تأثیر خواهد داشت، مى توان براى زندگى نیز بیشتر از آن استفاده کرد و از آن الگو گرفت. اگر انسان از حوادث گذشته تاریخ به درستى بهره بردارى کند، این حوادث در جهت تکامل فردى و همچنین در تکامل جامعه، نقش مهمى را ایفا خواهد کرد. اگر گفته شود که انقلاب اسلامى ایران در واقع ثمره بهره گیرى صحیح از حوادث مشابه گذشته بوده است، شاید سخن نابجایى نباشد. همچنان که مى دانید، طى یکصد سال اخیر در عالم اسلام و همچنین در کشور ما، نهضت ها و جنبش هایى مانند نهضت مشروطیت، نهضت ملى کردن صنعت نفت و مواردى از این قبیل انجام گرفته است. در بسیارى از کشورهاى اسلامى مانند مصر، الجزایر و کشورهاى دیگر هم، نهضت هاى اسلام خواهى به صورت هاى مختلف انجام گرفته است. اما در هیچ کدام از این حرکت ها مانند انقلاب اسلامى ایران پیروزى حاصل نشد و هیچ یک از این حرکت ها به برقرارى نظامى اسلامى که بتواند سال ها دوام بیاورد منجر نشد. بحمد اللّه، نظام اسلامى ما تاکنون بیش از دو دهه دوام آورده است و ان شاءاللّه روز به روز قدرتمندتر خواهد شد. اگر بگوییم راز چنین موفقیتى در استفاده حضرت امام(قدس سره) از سایر نهضت ها بود، سخن گزافى نگفته ایم. امام راحل(قدس سره) از تجربه دیگران پند گرفت، آن ها را تحلیل و بررسى کرد، نقاط ضعف آنها را کشف و از آنها اجتناب کرد. همچنین امام(قدس سره) نقاط قوت آنها را به دست آورد، تا آنها را در جامعه ایجاد و تقویت کند. بهره گیرى از تاریخ موجب شد که این پیروزى نصیب مردم ما شود. اگر ما از همه حوادث تاریخ اینگونه استفاده کنیم، به تدریج جامعه ما آمادگى نهضت جهانى دیگرى را به رهبرى وجود مقدس حضرت ولى عصر ارواحنا فداه به دست خواهد آورد.

همه ما شنیده ایم که بیش از هزار و چهار صد سال قبل در جزیرة العرب حادثه اى اتفاق افتاد و پس از آن حوادث دیگرى و ما شیعیان معتقدیم که روزى هم نهضتى جهانى به رهبرى امام زمان ـ عجل الله فرجه الشریف ـ اتفاق خواهد افتاد. اما آیا گمان مى کنید این حوادثْ معلولهایى بدون علت و امورى اتفاقى بوده اند; یا اینکه هر حرکتى در تاریخ علل، اسباب، شرایط و موانعى دارد که اگر انسان آنها را به خوبى بشناسد، مى تواند براى حوادث بعدى از آنها استفاده کند. اگر مردم بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) دچار انحراف شدند، حرکت اسلامى از مسیر صحیح خود خارج شد و آنگونه که شایسته بود، از دستورها اسلام بهره گیرى نشد، آیا این امر بدون علت بود؟ باید تحقیق کرد که چگونه این انحرافات حاصل شد و چه عواملى در آن دخالت داشت، تا ما سعى کنیم از چنین عواملى اجتناب کنیم و اجازه ندهیم انقلاب اسلامى ایران به آفاتى که نهضت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به آنها مبتلا شد، گرفتار شود. ما مى شنویم که امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از رسیدن به خلافت ظاهرى، ـ یعنى بعد از بیعت مردم با آن حضرت ـ با مشکلات زیادى مواجه شد، به گونه اى که حضرت امیر(علیه السلام) طى کمتر از پنج سال حکومت، به سه جنگ مهم پرداخت. اگر این جنگ ها اتفاق نیفتاده بود امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى توانست خدمات فراوانى به جامعه اسلامى ارائه و اسباب ترقى و تکامل مردم را فراهم کند. اما گرفتار شدن در این جنگ ها مانع شد که جامعه اسلامى از رهبرى امیرالمؤمنین(علیه السلام) حداکثر استفاده را ببرد. این امور بدون دلیل و اتفاقى نبود. ما باید با بررسى آنها دریابیم علت وقوع این حوادث چه بود که موجب شد مسلمانان نتوانند به درستى از رهبرى امیرالمؤمنین(علیه السلام) استفاده کنند. این وقایع ادامه داشت تا در نهایت به زمان حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) رسید. چرا در میان همه شهرهاى اسلامى فقط مردم کوفه از امام حسین(علیه السلام) دعوت کردند و نامه هاى عجیب و غریبى نوشتند که بر اساس آنچه نقل شده است، از شهر کوفه دوازده هزار نامه دعوت براى حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) فرستاده شد. در آن زمان مملکت اسلامى صدها شهر داشت; اما فقط از شهر کوفه دوازده هزار نامه براى حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) ارسال شد که در آنها خطاب به امام حسین(علیه السلام) نوشته شده بود; ما مى خواهیم امامت شما را بپذیریم، شما به کوفه تشریف بیاورید و در این شهر حکومت حضرت على(علیه السلام) را ادامه دهید. چگونه این مسأله اتفاق افتاد؟ ارسال دوازده هزار نامه جداگانه و یا حتى طومارهایى با دوازده هزار امضاء براى حضرت ابى عبداللّه(علیه السلام) از شهر کوفه مسأله ساده اى نیست. مدینه زادگاه حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، زادگاه اسلام و زادگاه حکومت اسلامى بود. پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، امیرالمؤمنین(علیه السلام)، امام حسن(علیه السلام)، و همچنین امام حسین(علیه السلام)سال ها در آن شهر زندگى کرده بودند. اما مردم مدینه نه تنها از امام حسین(علیه السلام) دعوت نکردند بلکه شرایطشان بگونه اى بود که سیدالشهداء(علیه السلام) محرمانه از مدینه خارج شد و به مکّه معظّمه رفت. آن حضرت از شهر دیگرى دعوت شد. اما اکثر افرادى که آن بزرگوار را دعوت کردند، از دعوت خود صرف نظر کردند، تا جایى که در روز عاشورا، حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) آنها را خطاب قرار داد; چون در میان لشکر عمر سعد نویسندگان بعضى از همان نامه ها حضور داشتند.

حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) خطاب به آنها مى فرماید: شمااز ما کمک خواسته و ما را دعوت کردید تا جامعه شما را رهبرى کرده شما را از گمراهى و از ظلم بنى امیه نجات دهیم. ما هم دعوت شما را پذیرفتیم، سختى ها را تحمل کردیم و به یارى شما آمدیم; آیا حال که ما به اینجا آمده ایم; شما باید شمشیرهاى خود را به روى ما بکشید؟ شمشیرهایى که خودِ ما براى نابود کردن دشمنان اسلام به دست شما دادیم، آیا امروز همان شمشیرها را به روى خود ما مى کشید؟ این چه حادثه اى است؟ آیا امرى اتفاقى است؟ ما امروز اهل کوفه را سمبل بىوفایى مى دانیم، زیرا اهل کوفه به اندازه اى بىوفا بودند که حضرت على(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام)را تنها گذاشته اند; آیا شما فکر مى کنید اهل بصره یا اهل مدینه این گونه نبودند؟ آیا به تصور شما، شهرهاى دیگر باوفاتر بودند؟ در واقع اهل کوفه که در دعوت از امام حسین(علیه السلام)جرأت و جسارت فراوانى از خود نشان دادند حتى بعضى از ایشان مثل حبیب ابن مظاهر، مسلم بن عوسجه و افرادى دیگر براى حمایت از امام حسین(علیه السلام) به کربلا آمدند. اما این سؤال مطرح است که چگونه همان کسانى که از امام(علیه السلام) دعوت کردند، از دعوت خود صرف نظر کردند و نه تنها عقب نشینى کردند، بلکه با امام حسین(علیه السلام) نیز جنگیدند.

اکنون تصور کنید در حالى که هنوز قریب چهل سال بیشتر از وفات پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله)نگذشته است، همان مردمى که سال ها از محضر حضرت على(علیه السلام) استفاده کرده بودند و بسیارى از آنها در جنگ ها با حضرت على(علیه السلام) همراه بودند، همین مردم، فرزند حضرت على(علیه السلام)و امام مفترض الطاعه را به فجیع ترین وضعیتى که در تاریخ سابقه نداشت، کشتند. این چه حادثه عجیبى است؟ آیا این حادثه، امرى اتفاقى بود؟ آیا همین اندازه که بگوییم حادثه اى بود که به دست مردم بىوفاى کوفه اتفاق افتاد، کافى است؟ آیا در زمان ما مردم بىوفا وجود ندارند؟ آیا از این پس جنگى علیه حق تحقق نخواهد یافت؟ شایسته است که این حوادث را تحلیل کنیم، علت هاى آن را پیدا کرده آسیب شناسى کنیم و به دست آوریم که چه عاملى موجب شد کسانى که حضور حضرت على(علیه السلام) را درک کرده و براى امام حسین(علیه السلام) نامه نوشتند، دست به چنین اقدامى بزنند؟ در بین مردم کوفه تعدادى اندک شمار از منافقین، کفار و افراد ضعیف الایمانى بودند که اهل بیت(علیهم السلام) را قبول نداشتند. ما با این گروه کارى نداریم. اما عده زیادى از مردم کوفه، به امام حسین(علیه السلام)نامه نوشتند و از آن حضرت درخواست کردند که به کوفه بیاید و حکومت تشکیل دهد. یکى از این نامه ها توسط تعداد زیادى از مردم کوفه امضا شده بود و در آن ابتدا حمد خدا را به جا آورده بودند، به خاطر اینکه دشمن اهل بیت(علیهم السلام) که حق آنها را غصب کرده و به زور بر مردم حکومت مى کرد، نابود شده بود. در این نامه بعد از حمد و ثناى الهى به خاطر مرگ معاویه و کوتاه شدن دست او از سر مردم، اضافه شده بود: ما از شما خواهش مى کنیم به کوفه تشریف بیاورید، «لعل الله یجمعنا بک على الحق»1، شاید حضور شما در این شهر موجب شود که جامعه ما راه حق را بشناسد، آن را بپیماید و مردم در مسیر حق با یکدیگر متحد شوند. آیا کسانى که چنین نامه هایى مى نویسند، باید بر روى امام حسین(علیه السلام) شمشیر بکشند؟

علت این تغییر چیست و چگونه چنین تحولى در انسان ایجاد مى شود؟ اگر ما این حوادث را تحلیل کنیم و عوامل آن را بشناسیم، در این صورت مى توانیم بعضى از تحولات را که در زمان خود ما، پس از پیروزى انقلاب رخ داده است، تحلیل کنیم و بفهمیم چرا چنین اتفاقاتى پیش آمده است؟ چرا بعضى افراد از مسیر صحیح منحرف شدند، چرا عده اى از پشت به نظام اسلامى خنجر زدند و هنوز هم به این کار خود ادامه مى دهند؟ چگونه ممکن است کسى که سال ها نماینده امام در چند نهاد انقلابى بوده است، بزرگ ترین خیانت را به این انقلاب انجام دهد و حوادث دیگرى که خود شما کمابیش از آنها مطلع هستید. اگر ما وقایع تاریخى را به درستى تحلیل کرده و از آنها عبرت لازم را گرفته بودیم، چه بسا این حوادث براى ما اتفاق نمى افتاد. امروز هم با انجام این کار مى توانیم حداقل خود را از فریب خوردن و گمراهى نجات دهیم.

این وظیفه کسانى امثال این گوینده است که توفیق خدمات دیگرى از قبیل فعالیت هاى هنرى، اقامه عزادارى و مرثیه خوانى را نداریم، ولى مى توانیم با مطالعه، بحث و بررسى، این مسائل را بیشتر تحلیل کرده پاسخ سؤالاتى را که در ذهن جوانان عزیز ماست، بیان کنیم.


1. بحارالانوار، ج 44، ص، 332.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط علی اصغر 86/11/3:: 8:0 صبح     |     () نظر


 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری